رهایی از ترس و بی نیازی از اعتماد به نفس در هنر و طراحی
در کودکی احساس آزادی داشتیم، بدون هیچ فکری و ترسی روی دیوار، میز، توی کتابهای بزرگترها، شیشه های بخار گرفته و همه جا خط می کشیدیم. بزرگترها دعوا می کردند که همه جا را خط خطی کردی، کثیف می کنی و …
بچه تحلیل نمی کند، تنها چیزی که می فهمد فریادهای “نکن” است: طراحی و خط کشیدن فضای نا امنی ایجاد می کند و ترس پدیدار می شود…
حدود سه سالگیم همین وضع را داشتم. در منطقه کوچکی به نام درود زندگی می کردیم. یک تشک پنبه ای گران قیمت خریداری شد. تهیه چنین چیزی در آنجا احتمالا خیلی مشکل بود. وقتی تشک را به خانه آوردند، فکر کردم که می توان با تیغ روی آن خط کشید. در آن روزها تیغ در همه خانه ها پیدا می شد (اینروز ها ژیلت و تیغ های خود تراش جای آنرا گرفته). همین کار را کردم و در خیال خود طراحیهای زیبایی خلق کردم. وقتی برادرم تشک را دید، کمی مکث کرد و من فکر کردم از کارم خیلی خوشش آمده، اما فریاد زد و مرا به باد کتک گرفت…
تا آنروز آنقدر فضای سخت و وحشتناکی را احساس نکرده بودم. همه با من دعوا کردند. همه چیز بیش از حد ناامن بود…
خشم بزرگترها کم کم فراموشم شد اما همیشه فکر می کردم خط خطی کار بد و ترسناکی است…
شاید همه تا حدی و تقریبا تجربه ای مشابه این را داشته اند. بزرگترها نگفتند طراحی نکن، فقط گفتند روی در و دیوار و تشک را خط خطی نکن. اما بچه چیز دیگری درک می کند.
شاید به همین دلیل بود که وقتی در ۱۲ سالگی یواشکی طراحی را شروع کردم اجازه ندادم کسی مطلع شود. یکسال بعد به طور اتفاقی در یک خانه تکانی دیده شدند.
احتمالا اولین ترس طراحی از همین جا شکل می گیرد.
بارها دیده ایم که هنرجو مداد و کاغذ و سوژه دارد، اما شروع نمی کند. هر بار می پرسیم چرا شروع نمی کنی می گوید انگار ترس دارم…
کم کم فکری به ذهن نوآموز می رسد: باید با این ترس بجنگم.
برای مبارزه با ترس و قدرت آن باید فکری کرد. نیاز به سپاهی قدرتمند تر داریم. پس اعتماد به نفس را بکار می گیریم. به هر دو می گوییم فضای ذهن در اختیارتان مبارزه کنید. به ظاهر طرفدار اعتماد به نفس هستیم ولی هر دو را تجهیز می کنیم و اصلا هر دو از یک جنس هستند: ذهن و حافظه
برای اعتماد به نفس نیاز به تایید دیگران داریم. با نیازمندی به اعتماد به نفس، خود به خود از عدم تایید دیگران می ترسیم. ترس بعدی در وجودمان شکل می گیرد: دیگران چگونه قضاوت خواهند کرد؟
دوستانی که طراحی می کنند بسیار می شنوند اعتراضهایی را که می گوید: این منم؟ دماغ من این شکلیه؟ این اصلا شبیه نیست…
غافل از اینکه هنرجوی جوان با انگیره جلب اعتماد دیگران، دور و اطرفیانش را طراحی می کند :تایید می طلبد.
پس هر بار که شروع به طراحی می کند از خود می پرسد: خوب شده؟ مورد قبول فلانی هست؟
پس نیاز به تایید و اعتماد به نفس، باعث می شود نخست خودمان طراحی را قضاوت کنیم.
ترس از قضاوت خود، ترس بعدی است.
ترس های دیگری هم هست مانند تضاد زیاد سفیدی کاغذ با سیاهی تند مداد. یکی از دلایلی که می گوییم روی کاغذ کاهی طراحی کنید: اختلاف بین مداد و کاغذ تعدیل می شود.
طراح زبردست کسی است که ترس، اعتماد به نفس و قضاوت خود را زمین گذاشته است: آزاد از همه استنباطها خط می کشد.
بیایید مداد را برداریم و بدون ترس، بدون اعتماد به نفس و بدون توجه به قضاوت خود یا دیگران فقط خط بکشیم. مداد را روی کاغذ به هر جهت که می خواهیم بلغزانیم و به شکلهای پدید آمده به دقت نگاه کنیم.
کاربران عزیز، با توجه به اشکال پیش آمده در درگاه پرداخت، شما فقط می توانید محصولات مجانی را دریافت کنید. برای دریافت بقیه محصولات با آی دی alimahdavy در تمامی پیامرسانها درخواست خود را ارائه دهید. رد کردن